سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زاغک نامه
 

دکتر کمال و اینه ی مقلد 

 

کمال:به به!به این میگن یک چایی دبش!فقط کمال کتری میتونه از این چایی ها درست کنه.

(صدای باز شدن در)

بیمار:سلام اقای دکتر.

کمال:سلام خانوم.خوش اومدین.بفرمایین بشینید.

بیمار:یه چیزی هست که داره دیوونم میکنه دکتر.یک ادم نفهمی پیدا شده که همه ی حرکات منو بی دلیل،میکنه تقلید.

کمال:خب بهش بگین تقلید نکنه.

بیمار:اخه هروقت میخوام بهش بگم،اون صحبت میکنه یکم.

کمال:حرفتون عجیبه.حالا اون ادم کیه؟

بیمار:اتفاقا با خودم اوردمش.اینا....اینجاست.....حتی کوچکترین حرکاتمو هم تقلید میکنه.

کمال:من که کسی رو نمیبینم.

بیمار:اینا دیگه.... بفرمایین خودتون ببینین.

کمال:لعنت بر شیطون!اینکه یه اینست! سرکارم گذاشتی؟

بیمار:نخیر،خودتون نگاه کنین.

کمال:هر کی به اینه نگاه کنه اینه صورت خودشو نشون میده.پس همه ی حرکاتشو هم انجام میده.بفرما.الان من که جلو صورتم گرفتم صورت منو نششون میده.ریشدام دادام...دیری رام.... دیدین؟حالات دهنمو هم موقع اواز خوندن تقلید کرد.

بیمار:بدین ببینم..... هه ....هه... یه لحظه فکر کردم درست میگین ولی حالا که نگاه میکنم صورت خودمه.

کمال:(زیر لب) باز یه روانیه دیگه...ای خدا......!!!! خانوم،اینه انعکاس تصویر خودتونو نشون میده.حتی من که چار کلاس بیشتر سواد..... یعنی اطلاعاتم درباره ی نور و انعکاس خیلی کمه اینو میدونم.تصویر تو اینه یک تصویر مجازیه.ملتفت شدین؟

بیمار:اوایل برام جالب بود ولی حالا ازارم میده.هر کاری میتونین بکنین که دست از سرم برداره.

کمال:(فریاد) چرا نمیفهمی؟؟؟مگه به زبون امبولایی دارم حرف میزنم؟ای بابا.....

بیمار:چرا داد میکشی؟مثلا دکتریا.... هیچکارم که برام نکردی.

کمال:(با خونسردی) لطفا اینه رو به من بدین.

بیمار:خدمت شما.

جیرینگگگگ........(شکسته شدن اینه)

کمال:دیگه مزاحمتون نمیشه.خوب شد؟حالا بفرمایین بیرون.

بیمار:خسارت اینه ی گرون قیمتمو ازت میگیرم.....


[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 2:43 عصر ] [ سپهر ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 176373