سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زاغک نامه
 

تاکنون چند داستان پلیسی خوانده اید؟قهرمانان این داستان ها چه کسانی بودند؟شرلوک هلمز،پوارو یا شایدم دوشیزه مارپل؟نویسنده ی این داستان ها چه کسانی بوده اند؟اگاتا کریستی یا سرارتور کانن دایل؟اگر بهتان بگویم تمام این داستان ها کپی برداری بوده اند چه؟ اولین داستان پلیسی_کاراگاهی را جناب ادگار الن پو در سال 1841 به نام قتل های کوچه ی مورگ نوشت.اگر فکر کرده اید کانن دایل و بخصوص(رو بخوصص تاکید دارم)اگاتا کریستی خیلی هنرمند بوده اند سخت دراشتباهید.هردو یک متقلب تمام عیار بودند.اگر جناب ادگار الن پو را نمیشناسید در اینجا مختصری از زندگینامه اش را مینویسم.اد گار الن پو در سال 1809 (چقدر قدیم) به دنیا امد.پدرش ادم بدی بود واصلا خانواده اش را دوست نداشت.وقتی ادگار کوچولو یکسالش بود پدرش ان ها را ترک کرد و چند ماه بعد هم مرد.مادرش هم وقتی ادگار دوسالش بود به رحمت خدا رفت.پس از اینکه پدر و مادر ادگار کوچولو مردند او که هیچ کسی را نداشت پیش یکی از دوستان مادرش به نام خانم و اقای الن رفت.خانم الن خانم خوبی بود ولی اقای الن با ادگار دشمن بود و همش اورا اذیت میکرد.از قصدی هم اسم ادگار را ادگار الن پو گذاشت واگر اسم اورا ادگار پو الن میذاشت جزو خانواده ی الن به حساب می امد.ادگار از بچگی خیلی گوشه گیر بود وبرای همین اقای الن اورا مسخره میکرد.وقتی ادگار 20 سال سن داشت با یک دختر 14 ساله ازدواج کرد که اصلا تو فاز ادگار نبود.چند ماه بعد هم ادگار را ترک کرد و ادگار هم خونه ی الن هارا ترک کرد.با سرودن سعر کلاغ اندکی معروف شد(برای همین هم نمادش کلاغ است)ولی او تااخر عمر در فقر و فلاکت زندگی میکرد.یک بار که یکی از دوستانش با نامه ای او را به یک مهمانی دعوت جوابی را که الن پو به دوستش داده بود شدت فقر اورا مشخص میساخت.او در این نامه گفته بود:دوست عزیزم من لباس خوبی ندارم که به مهمونی بیام اگر کمی به من پول قرض بدهی ازت ممنون میشوم چون دارم از گرسنگی میمیرم.در سال 1849 در حالی که ادگار کوچولوی قصه ی ما فقط 40 سال سن داشت بدن نیمجانش را در حالی در جوب پیدا کردن که داشت هذیان میگفت(یا نمیگفت)که اشباح رو دیوارند و به طرف او می ایند.اخرین جمله ای که الن پو گفت این بود که:"امیدوارم خداوند روح خطاکار مرا ببخشد".الن پو با خلق شوالیه دوپن ژانر جدیدی را به وجود اورد.جالب است بدانید داستان های پلیسی او بسیار کم است ولی داستان های کوتاه او بسیار زیاد هستند.داستان های کوتاه الن پو پلیسی نیستند و فضای فوق العاده وهم الود و عجیبی دارند.اگر فیلم اونگ را دیده باشید باید بدانید که این فیلم را از رو کتاب اونگ و چاه الن پو ساخته اند که فوق العاده عجیب غریب و ترسناک است.توصیه میکنم کتاب های اورا حتما بخوانید.در زمانی که او داستان مینوشت وشعر میسرود هیچکس از او خوشش نمی امد چون در ان زمان هیچ کس فیلسوف نبود و همه از افکار فیلسوفانه ی او بدشان می امد.در زمانی که مردم فقط به فکر عیش و نوش بودند الن پو مشغول نوشتن حرف های فیلسوفانه ای بود که خیلی جلوتر از زمان خود بودند.او بسیاری داستان های علمی تخیلی هم دارد.هیچکس قدر اورا نمیدانست و از ان جهت که منتقد هم بود حتی تو روزنامه هم خیلی کم اشعارش چاب میشدند.در پایان فقط یک جمله میخواهم درباره ی مردی بگویم که ادبیات را دگرگون ساخت.در باره ی مردی که در ان زمان که همه ی داستان ها یه مشت رمان طولانی وعاشقانه بودند او با خلق ژانر جدیدی باعث پیشرفت ادبیات شد.در باره ی مردی که داستان کوتاه را ساخت.و از همه مهمتر مردی که سال ها بعد کپی کارانش به پول و پله زیادی رسیدند ولی خودش تا اخر عمر فقیر بود و جنازش در جوب پیدا شد.ان جمله این است:کلاغ به حقش نرسیییییییییییید


[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/5/11 ] [ 12:45 عصر ] [ سپهر ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 24
کل بازدیدها: 174755